دلیل عقلی این است که بنابراین نظریه، ولی فقیه نماینده و جانشین مهدی است درحالی که نماینده و جانشین یک شخص را باید خود آن شخص معین کند نه شورا. چنانکه شیعیان به اهل سنت اعتراض میکنند که نماینده و جانشین رسول خدا را باید خود او مشخص کند نه شورای سقیفه. قطعاً این در توان مهدی است که هر وقت صلاح ببیند و لیاقت شیعیان را در حکومت داشتن ببیند شخصی را برای آنها نصب کند و دلایلی قرار دهد که اثبات شود این شخص نائب خاص مهدی است. پس باید از حامیان ولایت فقیه پرسید چگونه می گویید که نمایندگان و جانشینان ولی فقیه باید توسط خود او منصوب شوند اما نماینده و جانشین اصلی مهدی باید توسط دیگران انتخاب شود؟ آیا این فقها دلسوز مردم هستند و مهدی دلسوز مردم نیست؟ چرا پس از چهل سال تشکیل حکومت مهدی حتی یک قانون اساسی هم به این حکومت نداده است؟ پس بی شک شیعیان اگر به جای قدرت و حکومت به دنبال مهدی می گشتند و از تقصیرات خود توبه حقیقی میکردند و در استغاثه متحد می شدند خداوند امام غائب را به سوی آنها باز می گرداند. چنانکه از حدیث امام ششم هم همین معنا استفاده میشود.
جعفر صادق فرمود: پس هنگامی که عذاب بر بنی اسرائیل طولانی شد، به درگاه خدا چهل روز ناله و گریه کردند پس خداوند به موسی و هارون وحی کرد و امر نمود که آنها را از فرعون نجات بدهند پس 170 سال باقیمانده از 400 سال عذاب را بر آنان بخشید. ایشان فرمود: شما شیعیان هم این گونه هستید. اگر همان کاری را بکنید که بنی اسرائیل کردند خدا حتماً فرج ما را میرساند. اما اگر چنین کاری نکنید، این امر تا پایانش ادامه خواهد داشت. (تفسیر عیاشی، ج 2، ص 154)
اما دلایل نقلی متواتری هم در نقد ولایت فقیه وجود دارد:
جعفر صادق فرمود: "ای مفصل! هر بیعتی که قبل از ظهور قائم صورت گیرد، بیعت با کفر و نفاق و فریبکاران است که لعنت خدا باشد بر بیعت گیرنده و بیعتکننده"(بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج53، ص: 8)
محمد باقر فرمود: "هر پرچمی که قبل از قیام قائم برافراشته شود، صاحب آن پرچم طاغوت است." (الغیبة( للنعمانی)، باب5 ح 9 ص: 114)
محمد باقر فرمود: "بر حذر باشید از کسانی که خود را به دروغ به آل محمد نسبت میدهند. که همانا برای آل محمد و علی ع یک پرچم است و برای دیگران پرچمها. پس در جای خودت ثابت باش و ابداً از هیچکس تبعیت نکن تا مردی را از فرزندان حسین ببینی که با او وصیت رسول الله و پرچم او و سلاح او باشد" (تفسیر العیاشی ج1 ص64، بحار الأنوار ج52 ص224)
جعفر صادق فرمود: "هر پرچمی پیش از قیام قائم بر افراشته شود، صاحب آن طاغوتی است که در برابر خدا پرستش میشود" (الکافی، ج 8، ص 295)
جعفر صادق فرمود: "هیچ کسی از ما اهل بیت، برای دور کردن ظلمی یا گرفتن حقی، پیش از قیام قائم ما به پا نمیخیزد مگر آن که دچار مصیبت و بلا میشود، و به پا خاستن او سبب زیاد شدن رنج ما و شیعیان ما میشود" (شرح صحیفهٔ سجّادیّه فیض الإسلام، مقدّمه، ص22 ، ریاض السالکین، ج 1 ص 188)
هاشمی رفسنجانی نیز در حمایت از نظریه انتخاب به فرایند تعیین رهبر از سوی مجلس خبرگان اشاره میکند و
میگوید:
بعضیها روی نظریه کشف تأکید کرده و میگفتند: نقش ما این است که آن چیزی را که در واقع متعیّن است، کشف کنیم؛ ولی من فکر میکنم ممکن است در هر زمانی تعداد زیادی از فقها باشند که صلاحیت داشته باشند، ولی نهایتاً باید یکی از آنها انتخاب شود… ممکن است در انتخاب اشتباه هم رخ بدهد؛ یعنی اکثریت اعضای مجلس خبرگان به یک فرد رأی بدهند، اما در عین حال فرد اصلحی هم در جامعه وجود داشته باشد. در چنین صورتی طرفداران نظریه کشف چه میگویند، آنها باید بپذیرند فردی که انتخاب شده ولی امر واقعی نیست
در پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی که در زمان دولت مهدی بازرگان تدوین شده بود اشارهای به ولایت فقیه نشده بود، روحالله خمینی نیز بدون اشاره بدان، پیش نویس را تأیید کرد و با تصویب شورای انقلاب به جای رأیگیری عمومی مجلس خبرگان به بررسی و تدوین نهایی قانون اساسی پرداخت.[۳۲] ولایت فقیه و مجلس خبرگان در مجلس ۷۵ نفرهای که ریاستش را سید محمد حسینی بهشتی بر عهده داشت، به این پیشنویس اضافه شدهاند.[۳۳] گرچه اعضای مجلس خبرگان اطلاعات دقیقی از مذاکرات پشت پرده بدست ندادهاند، اما بنا به متن رسمی مذاکرات (که در سال ۱۳۶۳ انتشار یافت) اول بار در جلسه سوم مجلس خبرگان سیدمحمد کیاوش نمایندهٔ خوزستان و پس از او عبدالرحمن حیدری نماینده ایلام و سپس حسن آیت به طرح موضوع پرداختند.
بنا به روایتی که ابوالحسن بنی صدر نقل میکند، پس از آگاهی از آنکه مجلس خبرگان تصمیم دارد قانون اساسی را بر مبنای ولایت فقیه تنظیم کند، او به همراه ۷ تن دیگر از جمله آیتالله طالقانی، عزتالله سحابی، علی گلزاده غفوری، آیتالله مکارم شیرازی[۳۴]، نوربخش و مقدم مراغهای تصمیم به استعفا در اعتراض به این موضوع داشتند اما نهایتاً ماندن در مجلس خبرگان و مخالفت با اصل ولایت فقیه را به مصلحت میبینند. بنا به روایت وی مرتضی حائری یزدی (فرزند بنیانگذار حوزه علمیه قم) نیز با ولایت فقیه مخالف بود اما به بهانهٔ کسالت از مطرح کردن مخالفت خود خودداری کرد. به گفتهٔ بنی صدر مکارم شیرازی نیز سخت علیه ولایت فقیه سخنرانی کرد و گفت امروز روز سیاه تاریخ ایران است.[۳۵]
عزتالله سحابی میگوید آیتالله بهشتی نیز با ولایت فقیه مخالف بوده اما به وی گفتهاست: «الان شرایطی نیست که بتوانیم این مباحث را مطرح کنیم.» اما آنگونه که در متن منتشر شده از مذاکرات دیده میشود، در جلسه رأیگیری پیرامون ولایت فقیه پس از سخنرانی مقدم مراغهای در مخالفت با ولایت فقیه، بهشتی در دفاع از آن سخنرانی کردهاست.[۳۶]
آنگونه که از سخنان هاشمی رفسنجانی بر میآید، علت آنکه روحالله خمینی و سایر روحانیون در ابتدا ولایت فقیه را در پیش نویس قانون اساسی وارد نکردند، سردرگمی آنان از چگونگی طرح آن بودهاست، نه آنکه روحالله خمینی ولایت فقیه را مد نظر نداشتهاست. از سویی روحالله خمینی طی سخنانی تأکید دارد که اختیارات ولی فقیه به مراتب بیش از این است و برای جلوگیری از انتقاد روشنفکران به این مقدار قناعت کردهاست.[۳۷]
در بازنگری قانون اساسی در سال ۶۸ شرط مرجعیت از شرایط ولی فقیه حذف و عبارت مطلقه اضافه و اختیارات وی گستردهتر شد (اصل ۵۷ و ۱۱۰ قانون اساسی). در بازنگری جدید اصل ۵ اینگونه شد:
فرایند انتخاب ولی فقیهِ حاکم و اعضای مجلس خبرگان رهبری یک سیکل معیوب و مداری بستهاست؛ بهطوریکه مدار معیوب منجر به تقویت و بازتولید خودکامگی و اقتدارگرایی میشود. شخص رهبر فقهای شورای نگهبان (نیمی از اعضای این نهاد) را منصوب میکند. شش عضو دیگر شورای نگهبان، حقوقدانهای منتخب رئیس قوه قضاییه هستند (که خود او توسط رهبری منصوب شده)، و این حقوقدانها باید از مجلسی که نمایندگانش را باز شورای نگهبان از فیلتر نظارت استصوابی عبور داده، رأی اعتماد بگیرند. چنین شورای نگهبانی فهرست نامزدهای مجلس خبرگان را نهایی میکند. شورای نگهبان بر مبنای قانون انتخابات مجلس خبرگان، «مرجع تشخیص واجدان شرایط» است. اینچنین، تأیید صلاحیت نامزدها مبتنی است بر نگاه سیاسی غالب و حاکم در شورای نگهبان. آنجا که این نهاد، مانعی پیشینی برای ورود هر «غیرخودی» به مجلس خبرگان محسوب میشود. چنین مجلس خبرگانی قرار است بر کار رهبری نظارت یا او را برکنار کند، یا رهبر جدیدی برگزیند و این مسیری معیوب و مداری بستهاست.[۳۹]
رئیس مجلس خبرگان رهبری هرچند از وجود «کمیسیون تحقیق» خبر میدهد که «عالیترین کمیسیون مجلس خبرگان رهبری است» و «بر کار ولی امر نظارت دارد» ، منتهای مراتب در تمام ربع قرن سپری شده از رهبری آیتالله خامنهای، نه فقط این کمیسیون که مجلس خبرگان، تنها در جایگاه ستایش و تأیید رهبری قرار داشته و خبری از پرسش و نقد و مؤاخذه نبودهاست
ملااحمد نراقی از علمای قرن ۱۲ خورشیدی در کتاب عوائد الایام ولایت فقیه را از نظر همه فقهای شیعه بدون اشکال میداند و میگوید: «ولایت فقیه فی الجمله بین شیعیان اجماعی است و هیچیک از فقها فی الجمله در ولایت فقیه اشکال نکردهاست.[۴۰]»
محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر از علمای قرن ۱۳ خورشیدی در این باره میگوید: «کسی که در ولایت فقیه وسوسه کند، طعم فقه را نچشیدهاست و معنا و رمز کلمات معصومین را نفهمیدهاست.[۴۰]»
محمدتقی مصباح یزدی میگوید: یکی از ابهامها قید مطلقه در ولایت فقیهاست که سبب شده، افراد از آن برداشت دیکتاتوری کنند و هنوز برخی نمیدانند حوزهٔ اختیارات ولیفقیه کدام است و مطلقه بودن ولایت فقیه در برابر کدام مقیدهاست. اینکه یک نفر هر چه به ذهنش رسید بگوید و همه ملزم به تبعیت باشند، تفکری عقب افتادهاست.[۴۱] وی همچنین معتقد است ولی فقیه حاکم بر جان و مال و ناموس مردم است و به حکم آیهٔ «النبی اولی بالمومنین من انفسهم»[۴۲] در تصمیمگیری بر جان مردم از خود آن مردم مقدمتر است. وی همچنین معتقد است «ادلهای که برای اثبات اصل نظریه ولایت فقیه میآید اقتضای اطلاق ولایت فقیه را دارد و مقتضای آن این است که همهٔ اختیاراتی که برای امام معصوم به عنوان ولی امر جامعه اسلامی ثابت است، برای فقیه نیز ثابت است و ولی فقیه از این نظر هیچ حدّ و حصری ندارد»[۴۳][۴۴]
سید محمدکاظم شریعتمداری مخالف اختیارات نامحدود ولی فقیه بود و به اصل ۱۱۰ قانون اساسی رأی نداد.[۴۵]
حسینعلی منتظری ولایت فقیه جامعالشرایط را تأیید میکند ولی ولایت مطلقهٔ فقیه را از مصادیق شرک میداند.[۴۶]
سید ابوالقاسم خویی نظریهٔ ولایت فقیه را یک «بدعت عاری از هرگونه پشتوانه در قوانین و حکمت شیعی» میدانست.[۴۷][۴۸][۴۹] او میگوید: «ولایت در زمان غیبت با هیچ دلیلی برای فقها اثبات نمیشود. «ولایت» تنها به پیامبر (ص) و ائمه (علیهم السلام) اختصاص دارد. آنچه از روایات برای فقها، اثبات میشود دو امر است، نفوذ قضاوت، حجیت فتوایشان. اما حق تصرف در اموال قاصران و غیر ایشان ـ که از شئون «ولایت» است ـ ندارند مگر در امور حسبیه[۵۰] و فقها در این محدوده «ولایت» دارند، اما نه به معنای ادعا شده [یعنی نه به معنای ولایت] بلکه به معنای نفوذ تصرفاتش یا تصرفات وکیلش… بنابراین، آنچه برای فقیه، ثابت میباشد «جواز تصرف» است، نه «ولایت».»[۵۱]
سید حسن طباطبایی قمی با نظریهٔ ولایت فقیه مخالف بود. او براین اعتقاد بود که در شرایط کنونی امکان برقراری حکومت اسلامی وجود ندارد.[۵۲]
سید علی سیستانی دربارهٔ ولایت فقیه چنین بیان میکند که ولایت در آنچه - به اصطلاح فقها - امور حسبیه خوانده میشود برای هر فقیهی که جامع شرایط تقلید باشد ثابت است؛ و اما در امور عامه که نظم جامعه اسلامی بر آنها متوقف است هم در شخص فقیه و هم در شرایط به کار بستن ولایت امور دیگری معتبر است از جمله مقبول بودن نزد عامهٔ مؤمنین.[۵۳]
مرتضی مطهری در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی میگوید: «ولایت فقیه به این معنا نیست که فقیه خود در رأس دولت قرار گیرد و عملاً حکومت کند. نقش فقیه در یک کشور اسلامی… نقش یک ایدئولوگ است نه نقش یک حاکم… تصور مردم آن روز ـ دورهٔ مشروطیت ـ و نیز تصور مردم ما از ولایت فقیه این نبود و نیست که فقها حکومت کنند و ادارهٔ مملکت را بهدست گیرند…»[۵۴][۵۵]
سید علی امین فقیه لبنانی، عذرخواهی حسینعلی منتظری از مردم و اعتراض فرزندان انقلاب ایران و دوستان روحالله خمینی به «ولی فقیه» را نشانهٔ آن میداند که این نظریه آزمون خود را پس داده و در آزمون اجرا مردود شدهاست.[۵۶][۵۷]
محمد صادقی تهرانی در کتاب حکومت صالحان یا ولایت فقیهان به رد این نظریه پرداختهاست.[۵۸]
مهدی حائری یزدی او ابداعکنندهٔ نظریه وکالت مالکان شخصی مشاع در فقه سیاسی شیعهاست. او در این نظریه حق حکومت را به تمام اهالی سرزمین که از نظر او مالکان طبیعی آن هستند میدهد و حکومتگران را نمایندگان و وکلای مردم میداند. وی در موارد بسیاری از جمله مخدوش دانستن تئوری ولایت فقیه با روحالله خمینی اختلاف نظر داشت[۵۹] و احتمالاً نخستین پژوهشگری بود که در کتاب حکمت و حکومت بهطور تئوریک نظریهٔ ولایت فقیه را به چالش کشید.[۶۰]
سید محمدجواد غروی او حدیث مقبوله عمر بن حنظله (مورد استناد در موضوع ولایت فقیه) و حدیث من بلغه ثواب (مورد استناد در موضوع تقلید و ظن فقیه) را از مجعولات شمرده و این دو را از مهمترین اخبار آحاد منحوله در ایجاد انحراف و کژی در اسلام و شیعه قلمداد کردهاست.[۶۱]
یعسوبالدین رستگار جویباری
محمدحسین فضلالله وی ولایت مطلقه فقیه را باطل میدانست.[۶۲] همچنین وی در این باره میگوید: «من به ولایت مطلق فقیه اعتقاد ندارم؛ ولی به این اعتقاد دارم که در اسلام اصلی وجود دارد و آن حفظ نظم جامعه و حفظ نظم امینتی و اقتصادی و اجتماعی است. اگر حفظ این نظام به این متوقف باشد که ولی فقیه و مشاورانش حکومت را به دست بگیرد، ما آن را قبول داریم. اما اگر حفظ این نظام متوقف به آن نباشد، میتوانیم شخص امین و مخلص و مشاوران متخصصی را برگزینیم که به او در اداره امور دولت کمک کنند و در نتیجه به ولایت فقیه نیازی نیست.»[۶۳] در مصاحبهای گفت: با ولایت فقیه در ایران موافق است، چون ولایت فقیه در ایران با نظام جمهوری اسلامی سازگار است؛ اما با ولایت فقیه در لبنان مخالف است، چون با واقعیتهای سیاسی در آنجا سازگار نیست.[۶۴]
اسدالله بیات زنجانی اودر پرسش یکی از مقلدان خود دربارهٔ ولایت فقیه گفتهاست: «اصل ولایت فقیه امری سیاسی و فقهی و مورد اختلاف بین فقیهان است و اگرچه به نظر صحیح میآید لیکن نه خودش اصل دین و نه انکارش کفرآور و فسق است. کسانی که غیر از این را میگویند نیز اهل بدعت بوده و از باب نهی از منکر باید آنان را طرد کرد و اگر عالمی نیز اینگونه حرف بزند، موجب سلب عدالتش میشود و پشت سر او نمیشود نماز خواند.»[۶۵]
عبدالکریم سروش انتقاداتی را نسبت به تئوری ولایت فقیه وارد کرده و گفتهاست: «تئوری ولایت فقیه، عین استبداد دینی است و با این تئوری اصولاً نمیتوان نظم دموکراتیک به وجود آورد. حتی هیچکس نمیتواند در ذیل تئوری ولایت فقیه، عدالت بورزد چون همانگونه که فیلسوفان قدیمی گفتهاند، قدرت مطلقه فساد مطلق میآورد. پارساترین فرد هم اگر در راس جامعه با قدرت غیرپاسخگو قرار گیرد بعد از چند سال بسیار از عدالت فاصله خواهد گرفت؛ لذا تئوری ولایت فقیه آیتالله خمینی از همان آغاز یک تئوری غیراخلاقی بود.»[۶۶]
آرش نراقی در سخنرانیای که در کنفرانس «ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری» داشت در نقد نظریه ولایت مطلقه فقیه گفتهاست: «در چارچوب این نظریه، خوب و بد امور یکسره در گرو تشخیص و تصمیم ولی فقیهاست، و هیچ قید مستقلی دامنه تصمیمات ولی فقیه را مقید نمیکند: هرچه آن خسرو کند شیرین کند! اگر ولی فقیه تشخیص دهد که دروغ گفتن، بهتان زدن، تقلب کردن، ریختن خون بیگناهان، یا تجاوز جنسی به منتقدان، برای حفظ پایههای نظام ضروری است، در آن صورت انجام این اعمال اخلاقاً برای مؤمنان و مقلّدان مجاز، و بلکه واجب میشود. اما نظام اخلاقی ای که در آن دروغ گفتن، بهتان زدن، تجاوز جنسی، قتل انسان بیگناه، اضرار به غیر، و امثال آنها مجاز باشد عین بیاخلاقی است. زندگی بر مبنای این نوع مصلحت گرایی لگام گسیخته نهایتاً با بیاخلاقی یا هرج و مرج و آنارشی اخلاقی فاصلهای ندارد. اخلاق برآمده از نظریه ولایت مطلقه فقیه در نهایت نوعی بیاخلاقی مقدس مآبانه از کار درمی آید.»[۶۷]
احمد خاتمی در سخنانی در مراسمی در ۵ آذر ۱۳۹۶ گفت: ولی فقیه ممکن است بسیاری از ویژگیهای ائمه (ع) را نداشته باشد اما اختیارات حکومتی در دوران غیبت امام عصر (عج) را بر عهده دارد و مانند امامان معصوم (ع) بر مردم حاکم است. وی در ادامه گفت: ولایت مطلقه فقیه به معنای دیکتاتوری و انجام دل به خواه امور نیست، بلکه به معنی آزادی دیدگاههای گوناگون و جلوگیری از استبداد و آشفتگی در جامعه است
بنا به روایتی که ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهوری پیشین ایران نقل میکند ، پس از آگاهی از آنکه مجلس خبرگان تصمیم دارد قانون اساسی را بر مبنای ولایت فقیه تنظیم کند، آقای بنی صدر به همراه ۷ تن دیگر از جمله آیتالله طالقانی، عزت الله سحابی، علی گلزاده غفوری، آیتالله مکارم شیرازی، و مقدم مراغهای تصمیم به استعفا در اعتراض به این موضوع داشتند اما نهایتا ماندن و مخالفت با اصل ولایت فقیه را به مصلحت میبینند. بنا به روایت وی مرتضی حائری یزدی (فرزند آیت الله عبدالکریم حائری یزدی بنیانگذار و موسس حوزه علمیه قم) نیز با ولایت فقیه مخالف بوده اما به بهانه کسالت از مطرح کردن مخالفت خود خودداری کرده است. به گفته بنی صدر، مکارم شیرازی نیز سخت بر علیه ولایت فقیه سخنرانی کرد ه است. (۳)